محل تبلیغات شما

سوسنـگرد، پرچم نخل



عادتکرده‌ایم زندگی‌مان را از جایی شروع ‌کنیم که خبرهای داغی را بشنویم! انگاری کههمه موظفیم دنیا را در سطح بالایی برانگیخته نگاه داریم!

کرونابازار داغ خبرهای این چند ماه است و خوزستان با هوای داغش، بازاری دیگر دارد!

درحدود پانزده سال اخیر و بیش‌تر، عملیات تخریب‌ محیط زیستی و ت‌های کلی ویرانکننده ایستم از سوی شرکت‌های نفتی کاملاً عیان بوده است و نیز پیگیری‌های سطحیو غیرنتیجه‌بخش در سطح داخلی و خارجی کشور در مورد مسأله ریزگردها طبیعتاً با افزایشبیماری‌های تنفسی در استان خوزستان همراه بوده و نیز وجود مواد آلاینده‌ی دیگری کهزمینه‌ی ضعف سیستم دفاعی را فراهم کرده‌اند؛ چه اینکه این بیماری‌ها و علائم‌شانآشکار شده و در سیستم درمان پزشکی قرار گرفته باشند و چه نهان مانده‌اند تا با کم‌ترینتنش محیطی، ظاهر شوند!

اینموارد ناشی از ت‌های کلی دولت می‌باشند که احتمال ابتلا به کرونا در خوزستاننسبت به سایر استان‌ها افزایش پیدا کند و سیر متفاوتی داشته باشد!

اینجااز ذکر سایر دلایل احتمال شیوع بالای کرونا در خوزستان، چشم‌پوشی می‌کنیم!

بههر حال؛ گذشته را نمی‌توان اصلاح کرد اما امروز فقط و فقط عدم رعایت طرح فاصله‌گذارینیست که باعث افزایش آمار ابتلا به کرونا در خوزستان شده است! ت‌ها کلی محیط‌زیستیدولت در این مورد بی تأثیر نبوده و نمی‌باشد که امروز شاهدِ اثرات وخیم آن هستیم!بالاخره همین دولت طوری مردم خوزستان را مقصر تلقی و تبلیغ می‌کند که مدیریت‌هایاجرایی آن‌ها عاری از مشکل و نقص بوده است!

بهطور متناظر استان تهران و نیز شمال کشور را در نظر بگیرید که نوع آب و هوا در شمالکشور برای انتقال بیماری و آلودگی‌های محیطی ناشی از افزایش تراکم جمعیت بیش از حددر پایتخت، می‌توانند وضعیت فعلی خوزستان را روشن کنند. در نهایت؛ ت‌مردان بایدمراقب عواقب تصمیم‌گیری‌های سطحی و یک‌جانبه‌ی خودشان در آینده نیز باشند که همهتقصیرات از مردم نیست!


اینجا سوسنگرد است البته اخیراً به دلم تردیدی افتاده است که به ایننام بشناسانمش. دلیل این تردید هم سطح امکانات شهروندی است در مقایسه با تمجید وتحسین و مدح و ثنا و ستایش و تحمید خداوندگاری در حق رئیس و سر کار که از این ملتچوب زبان که اگر یک باره و بی خبر بر سر آید شمشیری برنده است.

منصفانهبگویم که حداکثر امکانات ارائه شده از سوی این رؤسا و عالی جنابان باعث شده شرمکنم و عار بدارم که شهروند سوسنگردی هستم. امکاناتی که در این شهر ارائه می شود درسطح شهر آمونیاک بالغ بر 50 هزار نفر جمعیت در دورترین نقطه ی جنوبی سنگال هم نیستکه آنان با وجود عدم پرداخت هزینه های مصرفی برق و آب، مدتی پیش در قطعی برق بهمدت 30 دقیقه در طی 10 سال اخیر، آن هم به دلیل یک مشکل فنی و ساختاری، تجمع کردهاند و رئیس مجبور به استعفا شده است. ما هزینه ها را تکلیفاً که هیچ تناسبی نه بامصرف و نه در آمد فردی دارد، پرداخت می کنیم اما همچنان می بینیم که 103 بار درسال آب و برق دچار قطعی می شوند و به جز این هم، غالباً در یک آن، از هر دو خبرینیست و آب از آب تکان نمی خورد. نقدی کنیم یا اعتراضی بر آریم به ما کابل وصل میکنند، ناگهانی برق مان می گیرد و فکر از سرمان می جهد! 


تراز نگیریدو ترازو لازم نیست همین چشم غیر مسلح و گوش های سنگین برای رصد یک واقعیت تلخ کهخیلی وقت ها ساده از آن گذشته ایم و آن را همیشه یک مسأله فردی انگاشته ایم، کافیاست. روزهایی که کارنامه اولیه کنکور، رتبه ها را نشان می دهد تا آخرین روز انتخابرشته، واقعیت تلخی را که از آن گفتیم آشکار می بینیم! این روزهایی که هر ساله تشکیلیک لایه ی فرهنگی را می توانند رقم بزنند و اعضای اقتصادی را به وجود بیاورند؛ بخشفرهنگی که در آینده چند درصد از جوانان شهر ما، فرهیختگان دانشگاه های معتبرکشورند و بخش اقتصادی اینکه در آینده به اعتبار رشته های دانشگاهی خود چه کاری رابر عهده خواهند داشت؟! و اما این روزهای ما پر از درد است که رتبه های 100 هزاریبه دنبال خطوط حساس و مهم جامعه هستند که فقط از امروز خود، فرار کنند و از نکبتشکست خودشان بگریزند. این یک واقعیت تلخ اجتماعی است که رتبه های چندین هزاری شهرما، سوسنگرد با تمام بی آبرویی از من می پرسد که ممکن است وارد دانشگاه تربیت معلمشود یا امکان دارد پرستاری قبول شود؟! بی ارزشی خود را روی ارزش این دو می گذاردکه نه معلمی ساده است و نه پرستاری بی اهمیت؛ اما نگرش کنکوری از رده افتاده، بویبی ارزشی می دهد! و شرم، در پاره تنم می زارد که آیا اینان قرار است برای فردایمانچاره ی کار شوند و صنعت نفت را بومی کنند و حق را با قدرت علمی و فرهیختگی بی چونو چرا به دست بگیرند؟! آیا با اینها قرار است مظلومیت خواهی کنیم. اداره های ما راچه کسانی مدیریت خواهند کرد؟! حتماً باید هزار و چند امید هم داشته باشیم به کثرتآن هایی که از روی خط تولید پیام نور، بر می خیزند که برای رشته ی خود نمی توانندچند سطری بنویسند و پروژه های فارغ التحصیلی خود را از هزار منبع اینترنتی میخرند؟!

حال که این حرف ها گفته شد هزار مدعی پیدا می شود که خودشانرا از تراز یک علما می نمایانند اما هیچ کاری نمی تواند بکنند و هر چه هست را بهحساب تقصیر جامعه می گذارند! جامعه حتماً کسی غیر از خودمان هستیم که نمی توانیمبه او بگوییم اصلاح شود یا رعایت حال ما را کند، این بیکاری هم تقصیر بیکاری است.و روزی قبول نشدن در دانشگاه های خوب هم تقصیر، کلمه قبولی است و الا همه روزی درسخوان بوده اند. هر سال در همین روزها می توانیم برای آینده ی خودمان عزا بگیریم ومی توانیم مسأله ای را که تا به حال فردی انگاشته ایم جدی بگیریم.

در آخر باید گفت؛ آینده ی سوسنگرد، سیاه تر از این حرف هااست اگر نگرش برنگردد و اعتراف نکنیم که تقصیر از خودمان است. 


نور سادات» در طلعت مدیریت جدید آموزش وپرورش سوسنگرد، از خفایای پشت پرده ها در آمد و از همین الان باید خمس حرف مان رابدهیم که سکوت فردا کسی را نگیرد. نباید از بار منفی، حرف های آغازین مان گله مند شد یاآن را حمل بر بدبینی دانست؛ ما به مردی که دستش از خدا جدا باشد نمی گوییم کافر،یا کسی که پیش از عمل صالحش، ادعا کند نمی گوییم مدعی مگر کاری از پیش نبرد. حالاینکه آموزش و پرورش از خودش مردی را به کُرسی می نشاند که از نزدیک دیده ایم و میشناسیم و آزموده ایم که مردِ عمل نیست البته خارشِ مقام علیا به تن شان افتاده استکه احتمالاً این هم به نَسَب اعلاشان بر می گردد که با آن، روزگاری مغالطه کردهاند و مخالطه در امور داشته اند.


در سوسنگرد با مثبت نگری فوق العاده در چند دوره ی اخیر می توان گفت که مجلسی ها تک دوره ای شدند. این را یک علامت مثبت می توان تلقی کرد که مردم پیگیر خواسته های خودشان هستند. اما در مقابل هر مثبتی یک عملکرد متضاد درونی وجود دارد به خصوص در جامعه ای که درگیر دوگانگی است. با موشکافی می توان گفت در هر چهار سال که موج عظیمی از مردم به یک سمت می روند این دسته مردم، به صورت تک تک به جلو می آیند و مصلحت و منفعت را برای شخصِ خود می خواهد. در این چهار سال اگر به مطالبات فردی خودشان نرسند تغییر جهت می دهند. و از آن جا که به مطالبات تک تک چندهزار نفر که به یک نماینده رأی می دهند نمی توان رسیدگی کرد طبیعی است که درصد بالایی از رأی های قبلی به سود نماینده ی فعلی در دوره ی بعدی بر نمی گردند. این برگشت رأی نمود و دلیل قوی است برای اثبات اینکه مردم به دنبال خواسته های فردی هستند نه خواسته و راه حل های اجتماعی. نمود برگشت» در میان رؤوس تبلیغاتی نماینده ها واضح است، آن هایی که در کار تبلیغاتی و ستاد انتخاباتی مشارکت فعال داشته اند واضح است. 

امید وار هستیم که در دوره های بعدی، نقاط مثبت تقویت و نقاط منفی، کم رنگ شوند. 


این یک واقعیت است که در هر صورت بایستی پذیرفت؛ سوسنگردجای ماندن نیست. اراضی و خانه ها آنقدر گران شده اند که از طرح های ویلایی شمالکشور و به روایتـی از قیمت مسکن نیویورک سیتی و جزائر هاوایی تا عرش سبقت گرفتهاست. گفته اند که فاستبقوا بالخیرات» اما این سبقت سوی شرّ است گویی! کسی که فکرمی کند مسکنی بگزیند جای زیباتری برود خانه بگیرد. در وضعیت فعلی که خیلی از کارهادر سوسنگرد به بن بست خورده اند یا با تکنیک تقلید هر گونه خلاقیتی را خاک می شود،خانه گرفتن در جایی بالاتر از سوسنگرد ارزان تر و بهینه تر به نظر می رسد.

من خیلی از مشکلات دیگر را نمی خواهم اینجـا بازگو کنم کهچرا نماندن در سوسنگرد و انتقال به هر جایی دیگر، بهترین گزینه ی رفاه فردی واجتماعی است و این روند را نیز مسئولین محترم شروع کرده اند و نماینده ی عزیز دشتآزادگان از سوسنگرد، دیگر خوشش نمی آید و اهواز سکنی گزیده اند و الذمة علیالروای، خانه شیک پیک در جای شیک پیک که نیک به مقام شان می آید، خریده اند (ما کهحسود نیستیم خیرات خدا است)، ربطی هم به ما ندارد که کجا می خواهد برود و ساکنشوند بلکه ایراد کار جای دیگری است ایشان نماینده ی دشت آزادگان هستند کمی زمانساکن شدن در اهواز را به تعویق می انداختند برای کسی بد جا نمی افتاد.  ایشان جا برای نماینده های بعدی باز کرده اند وبهانه به دست داده اند که بعدی ها دوره ی نمایندگی جای دیگری بروند. کار ایشانخیلی بد آموزی دارد! حالا هم چه رویی دارند که دوباره می خواهنـد نماینده شوند!البته هر چند نماینده نیستم اما من هم سوسنگرد نمی مانم! 


از هوا و باران، از برف و کولاک چه شکایت، اینکه بایستی ایمانبیاوریم به آغاز فصل» سرد، آورده ایم اما کجا که فروغی این خانه را به فهمی روشنکند؟! از سرما چه شکایت، وقتی اینجا تنوری گرم شده است از حرف های آقا بزرگ هاییکه البته ادای بزرگی در می آورند . ادا هم که کار دلقک ها است و واسه نونه،واسه نونه، واسه این که تو بخندی .». قرار است به ریش ما بخندند و زیر سبیلی رأیبگیرند، اینکه به آن ها بخندیم دیگر چه مقامی در این بازار دارد؟  البته احتمال دیگری هم داده ایم اینکه بر آنهایی که گذشت خیلی آب گذشت، و روایت شده که به آن ها هم خیلی خوش گذشت؛ دوبارهآمده اند که تجدید خاطره شود و این بار با هم بخندیم، باز به ریش خودمان! البتهبعضی ها هم ریش و سبیل را تراشیده اند که بصیرت را بالا ببرند و هر آقا بزرگی بخنددبه ریش آن ها نباشد. و حال که این استعاره ها را کسی نمی فهمد آن ها هم مـستعار»می خندند!



بی طرفی که خوباست اما گاهی نظرات این بی طرف ها لطف نظر دارد به طرفی. آن ها بی طرفی را گرفتهاند تا مشروعیت دموکراتیک آقای موجه را از اوضاع سر تر بدانند. حالا بایستی پیبرده باشید که بی طرفی آن ها از کجا آب می خورد؛ از سر درگمی و تضادهای درونی شان،از غلط فهمی ها. این بی طرف ها هنوز نمی توانند دموکراسی را با معنای عمقی تر هضمکنند، فقط لفاظی کرده اند که کلمات قلمبه سلمبه فرهیخته شان کند مثلاً. دموکراسیرا پایانه ای فرض کرده اند که هر چند سال بایستی، افراد واجد الشرایط با همه یجهاتی که دارند در یک نیم روز گرد هم آیند و برآیند فکری شان را در یک نام خلاصهکنند و تماما. نام پیروز میدان هم متعاقباً اعلام خواهد شد که تنها خوش به حال دارو دسته ی آقای پیروز می شود و بقیه سر خورده و ذلیل تا پایانه ی بعدی. امادموکراسی، یک پایانه نیست، مبدأ و مقصد نقطه ای نیست بلکه مسیر است و به همین خاطربه پایان نمی رسد.

     


 

اما گویی دیگر با چیزی جز کار با تکرار، شورای چهارم هم نمی شود . هوس شان بد جور گُـر گرفته بود که بایستی آقای هم پوش و هم رنگ وهم رَسته، شهردار این ناآبادی باشد!  صد سال سیاه، گور بابای ضرر، مردمچه وقت بوده که سود کردند و نفس راحت از دست اندازهای و کشمکش های آقایان کشیدهاند ؟! کور شود چشم بی چشمی که آرزوی دیدن آقای شهردار را ندارد و سر آرامی بربالین نگذارد، شب نامه ای بنویسد و خانه به خانه روانه کند!

سابقه ی پر طمطراق و طراز بالای ایشان که پر از درخشش بودهو دریغ از ایشان ناپیدا است چه در چاه و چاله چه در چمن و سطل زباله ! بریده هایفرهنگی ایشان از حد تناسب با این مردم گذشته و تا سقف آسمان سر افراشته است چنانکه گردن مردان با بصیرت از هول ارتفاعات شایستگی و لیاقت های متعالی ایشان شکست وگردن مریدان از دست بوسی! (واقعاً دست کرامت را باید بوسید!) چه کارگر بود راهکارهای مدبرانه ی ایشان وقتی کارگران لقمه خور و اندر خم کوچه ها به دنبال امرارمعاش حلال برای اعتراض گِرد آمدند ! نه از روی بی کاری و بی عاری بلکه برایاستیفای حق خویشتن ! بی عار تر از ایشان نبود که به جای تأسف در برابر این دستان وروحیه های شکسته ی آزگار، خود را فارغ از مسئولیت دانست و به جای دلداری و دادنسوی امیدواری به کارگران، استمرار واژگونی و بد حالی وضع مالی را توجیه کرد!

نفس لوّامه هایشان را قسم دهید که شاید بیدار کند این وجدانهای پست و های انسانی ! هیچ را کاشته اند و این هیچ را هم می خواهند برایخود بربایند ! صفر بودیم و به زیر صفر سقوط کردیم !


رحیم الهایی سحر، مدیر مسؤل هفته نامه ی رضوان در سرمقاله ای دیگر که با سبک همیشگی خود اصرار دارد چنین نوشت :

امسال طبق فرمایشات مقام معظم رهبری به سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی نام گذاری شده است . دشت آزادگان و هویزه دو شهرستانی هستند که دارای بزرگ ترین پتانسیل اقتصادی یعنی نفت و کشاورزی و در کنار آن بازارچه مرزی می توانند در امر اقتصادی رشد قابل قبولی داشته باشند .

کمتر نقطه ای در ایران یافت می شود که دو شاخص اقتصادی را توأم داشته باشد .و ظرفیت دو شهرستان یاد شده طوری است که می تواند غبار فقر و محرومیت را از تن خویش درآورد. وجود یک هفتم نفت ایران و داشتن زمین های مستعد و حاصلخیزکشاورزی بسیار چشم گیر است اما متأسفانه بعلت نداشتن برنامه ریزی و چشم اندازمشخص برای آینده و حرکت های دیمی مسئولان گذشته در جهت پیشرفت نباید انتظار تحول را داشته باشیم . پس می طلبد که مدیریت جهادی یک برنامه ریزی مدون و دقیقی در جهت دست یابی به توسعه را در اختیار مسئولین قرار دهد . بیاییم با استفاده از افراد تحصیل کرده با گرایش و سلایق مختلف علمی یک آینده روشنی برای برداشتن محرومیت و تحول اقتصادی در سال مدیریت جهادی ترسیم کنیم .

نوروز 93 برای جامعه ورزشی استان بخصوص فوتبال فراموش نشدنی نیست قهرمانی تیم فولاد خوزستان در سیزدهمین دوره لیگ برتر و راهیابی نفت مسجد سلیمان به لیگ برتر و جشن و سرور و شادمانی ورزشکاران و ورزش دوستان از یادها نمی رود . بطوری که حتی این خوشحالی به شهرمان رسید و جوانان غیور سوسنگرد به جشن و پایکوبی پرداختند . اما اگر به نام های این دو تیم نگاه بکنیم فولاد – نفت متوجه می شویم که دو تیم دارای پشتوانه اقتصادی هستند . هر جا نفت پتروشیمی- فولاد- مس – آهن- لبنیات وشرکت های ثروتمند باشند از دل آنها تیم های بزرگی در کشور پدیده آمده است چرا که وجود امکانات مالی سبب پیشرفت ورزش می شود . دشت آزادگان و هویزه بعنوان قطب نفتی از آن یاد می شود . چرا وزارت نفت فقط و فقط در دشت آزادگان و هویزه سرمایه گذار ورزشی یا بعبارت دیگر تیم داری نمی کند . آیا منطقه ای که یک هفتم نفت ایران را داراست نمی تواند یک باشگاهی بنام نفت آزادگان داشته باشد ؟ دشت آزادگان و هویزه مملو از استعدادهای ورزشی است . بطوری که به تیم های ملی دعوت و بازی کردند . مطمئنا تأسیس باشگاه نفت در دشت آزادگان و هویزه با شناختی که از غیرت جوانان آن داریم راهیابی به لیگ برتر و حتی آسیا دور از ذهن نخواهد بود .

نظارت مقوله مهمی در جان و روان انسان است که این واژه در تمام مراحل زندگی از آن بهره می بریم نظارت در تفکرات انسان و در ملکه ذهن لانه کرده است . اخیراً با خبر شدم که جاده بستان سوسنگرد پس از ماه ها تأخیر چند کیلومتر از یک باند آن آسفالت شد . اما هنوز آسفالت این جاده سرد نشده که به اصطلاح عوام به چاله و چوله تبدیل شد . این چه نوع نظارتی است . آیا اصلاً نظارت بر پروژه بزرگ عمرانی انجام می گیرد . جاده سوسنگرد بستان یک جاده بین المللی است که جا دارد مسئولان نظارت و دقت کافی بر نحوه کارایی آن داشته باشند .



هاون در آب کوفتن بود . برای اینکه هر کسی بتواند توجیه خود را از نحوه ی انتخاب شورای جدید به دیگران بفهماند مدرک تحصیلاتی آقایان را به رخ می کشاند و علی الخصوص آنهایی که حقوق خوانده اند اکیداً حق را خوب فهمیده اند و از این پس شهر ما همه پر از حق و حقیقت می شود . هاون در آب کوفتن بود . برای اینکه بتوانند برای یک بار دیگر رأی مجلسی خود را توجیه کنند نماینده ی سابق را زیر هجوم تبلیغاتی و تخریب های شخصیتی قرار دادند و  زبان تمجید برای این و آن گشوند و سرانجامش همین بود که می بینیم.
برای شورای شهر چهارم هم چنین طبل و هولی به پا کردند و از دور خیز برداشتن خیلی ها هم معلوم بود که این شورا راه به جایی نمی برد اما حرف ما کجا و توجیه ابو العقل و العقال کجا؟! آن چهارمی ابتدایی هم فهمیده است که این چهارمی های رقیبش در شورای شهر مدرک تحصیلی شان نمی تواند مانع نگرانی ها شود. همان راه را در انتخاب شورا رفتیم که برای مجلس پیش آمد شورای سوم را شورای ضعیف خواندند. ما حتی راهی برای ارزیابی های خودمان نداشتیم. مگر شورای سوم ضعیف نیست ؟! همه شورا ضعیف است یا برخی افراد شورا کم کاری کرده اند ؟! شورا سوم ضعیف است . این شورایی که ضعیف است علی رغم اینکه سه تا از اعضای آن دوباره برای انتخابات نامزد می شوند یکی شان به خوبی دوباره سر افتخار می تکاند و دوباره عضوی از اعضای اهل الکرام می شوند؟ لا بُد مدرک ایشان با شیوایی و شیدایی با شش یار دیگر هم خوانی عجیبی داشته است!
اگر شورای سوم شورای ضعیف بود شورای چهارم شورای ضعف ها است . عرق ریزان نرسیده به مقصد و مسند، شهر را از دست شهردار رسمی گرفتند تا یک جایی را یک فرد نیمه رسمی به دست بگیرد . این خطای اولشان بود که تا شهردار جدید معلوم نشده چرا یک جایی را باید بدون رسمیت رها کرد ؟!
دوم؛ شهردار جدید که با دقت وافر همگی انتخاب شد البته با کمی جنجال و دعوای نیمه خیز در میان اعضای خوش مرام، انتخاب شد. اما شهردار جدید هم زمام امور را به دست نگرفته بود که نمی دانیم به چه حسابی دوباره همه ی برنامه ریزی هایی که با حق تناسب زیادی داشت به هم پاشید (البته حق از جانب اعضای شورا ) حالا هم که هیچ چیز معلوم نبود این حق را هم باید به ما بدهند که بگوییم: " یک کاسه ای، زیر نیم کاسه بود."  خوب حالا که شورا چهارم دستش خالی مانده است دوباره پست شهرداری به دست سرپرست می افتد. این خطای بزرگتر و نابخشودنی است که تکرار شد. و این یک ضعف دیگر بود که شورای چهارم نتوانست گزینه ی انتخاب خود را برای منصب شهرداری، حفظ کند اگر واقعاً در انتخابش دقت فراوانی به خرج داده بودند.  در همین مدت کوتاه چند ماهه، شهر را سرپرست شهرداری می گرداند نه شهردار رسمی .


آخرین جستجو ها

محسن یزدانی قهرمان پرورش اندام جهان و مدیر عامل مجموعه باشگاه های ورزشی هیربد کابینت دستگردی lanettioto ضحی نمایندگی زیبایی ها ... siostoroutle http://gazzareh.mihanblog.com گزگزاره ی دیولان جمعیت احیای انسانی کنگره ۶٠ نمایندگی کرمانشاه ثبت شرکت مسئولیت محدود - مشاوره ثبت شرکت